مشـق عشـــــــــــــــــــق
جغرافیای ِ کوچک من - بازوان توست ای کاش تنگ تر شود این سرزمین من
كودكی
از خدا پرسید خوشبختی را کجا میتوان یافت
خدا گفت ان را در خواسته هایت جستجو کن
و از من بخواه تا به تو بدهم با خود فکر کرد و فکر کرد
گفت اگر خانه ای بزرگ داشتم بی گمان خوشبخت بودم
خداوند به او داد
گفت اگر پول فراوان داشتم یقینا خوشبخت ترین مردم بودم
خداوند به او داد
اگر ..... اگر ....... و اگر........
اینک همه چیز داشت اما هنوز خوشبخت نبود
از خدا پرسید حالا همه چیز دارم اما باز هم خوشبختی را نیافتم
خداوند گفت باز هم بخواه
گفت چه بخواهم هر انچه را که هست دارم
گفت بخواه که دوست بداری
بخواه که دیگران را کمک کنی
بخواه که هر چه را داری با مردم قسمت کنی
و او دوست داشت و کمک کرد
و در کمال تعجب دید لبخندی را که بر لبها می نشیند
و نگاه های سرشار از سپاس به او لذت می بخشد
رو به آسمان کرد و گفت خدایا خوشبختی اینجاست
در نگاه و لبخند دیگ
از پارس برآمدم. از پارسوماش. این گفته من است. کوروش پسر ماندانا و کمبوجیه. من کوروش هخامنش فرمان دادم که بر مردمان ملال نرود. زیرا ملال مردمان ملال من است و شادمانی مردمان شادمانی من. بگذارید هرکس به آیین خویش باشد. زنان را گرامی بدارید. فرودستان را دریابید. وهرکس به تکلم قبیله خویش سخن گوید. گسستن زنجیرها آرزوی من است. ما شب و شقاوت را خواهیم زدود، زندگی را ستایش خواهیم کرد. تا هست سرزمین من آسمانی باد. که در او رود ها ی بسیاری جاری است. ما دامنه ها و دشت هایی داریم دریا وار. سحرآمیز ، سرسبز و برکت خیز. و شما را گفتم این بهشت بی گزند را گرامی بدارید. سرزمین من توان شکفتنش بسیار است. سرزمین من ، مادرمن است. تا هست خنده شادی خیز کودکان خوش باد، تا هست شهریاری بانوان و آواز خنیاگران خوش باد. تا هست رودها بسیارتر و بسیارتر باد. از اندوه و عزا به دور باد سرزمین من. تا هست هرگز دلتنگی به دیدارتان نیاید. تا هست اندوه آدمیان مرده با د. به یادتان می آورم بهترین ارمغان آدمی آزادی ست. باشد که تا هست از خان و مان ملتم عطر و ترانه برخیزد. مردمان ما شایسته آرامش وآزادی اند، مردمان ما شایسته شادمانی و ترانه اند، مردمان ما شایسته عدالت و علاقه اند، دودمانتان در آرامش، زندگی هاتان دراز، و آینده تان روشن تر از امروز باد، این آرزوی من است.
2
روزی کسی به خیام خردمند ، که دوران کهنسالی را پشت سر می گذاشت گفت : شما به یاد دارید دقیقا پدر بزرگ من ، چه زمانی درگذشت ؟!
خیام پرسید : این پرسش برای چیست ؟
آن جوان گفت : من تاریخ درگذشت همه خویشانم را بدست آورده ام و می خواهم روز وفات آنها بروم گورستان و برایشان دعا کنم و خیرات دهم و...
خیام خندید و گفت : آدم بدبختی هستی ! خداوند تو را فرستاده تا شادی بیافرینی و دست زندگان و مستمندان را بگیری تا نمیرند تو به دنبال مردگانت هستی ؟!... بعد پشتش را به او کرد و گفت مرا با مرده پرستان کاری نیست و از او دور شد .
اندیشمند کشورمان ارد بزرگ می گوید : (کاویدن در غم ها ما را به خوشبختی نمی رساند) .
و هم او در جایی دیگر می گوید : (آنکه ترانه زاری کشت می کند ، تباهیدن زندگی اش را برداشت می کند) .
امیدوارم همه ما ارزش زندگی را بدانیم و برای شادی هم بکوشیم
روزی مردی به سفر میرود و به محض ورود به اتاق هتل ، متوجه میشود که هتل به کامپیوتر مجهز است . تصمیم میگیرد به همسرش ایمیل بزند . نامه را مینویسد اما در تایپ ادرس دچار اشتباه میشود و بدون اینکه متوجه شود نامه را میفرستد . در این ضمن در گوشه ای دیگر از این کره خاکی ، زنی که تازه از مراسم خاک سپاری همسرش به خانه باز گشته بود با این فکر که شاید تسلیتی از دوستان یا اشنایان داشته باشه به سراغ کامپیوتر میرود تا ایمیل های خود را چک کند . اما پس از خواندن اولین نامه غش میکند و بر زمین می افتد . پسر او با هول و هراس به سمت اتاق مادرش میرود و مادرش را بر نقش زمین میبیند و در همان حال چشمش به صفحه مانیتور می افتد: گیرنده : همسر عزیزم میدونم که از گرفتن این نامه حسابی غافلگیر شدی . راستش انها اینجا کامپیوتر دارند و هر کس به اینجا می اد میتونه برای عزیزانش نامه بفرسته . من همین الان رسیدم و همه چیز را چک کردم . همه چیز برای ورود تو رو به راهه . فردا میبینمت . امیدوارم سفر تو هم مثل سفر من بی خطر باشه . وای چه قدر اینجا گرمه !!
موضوع : من رسیدم
بیوگرافی حدیث فولادوند:
نام: حدیث فولادوند
تاریخ تولد: 1356 - تهران
مدرک تحصیلی: فوق دیپلم معماری.
...............................................
حدیث فولادوند (متولد ۲۰ دیماه ۱۳۵۶ تهران) دانشجوی انصرافی رشتهٔ معماری فعالیت هنری را از کودکی آغاز کرد ؛در دوازده سالگی زیر نظر گلاب آدینه آموزش دید و در نمایش «گلهای دوستی» روی صحنه رفت. وی برای اولین بار نقش کوتاهی را در فیلم سینمایی دستهای آلوده به کارگردانی سیروس الوند بازی کرد وبدین ترتیب اولین حضورش را در سینما در سال ۱۳۷۸ اعلام نمود.
او که پس از گرایش به هنر های مختلف از جمله موسیقی و نقاشی اکنون خود را در بازیگری موفق می دید یک سال بعد از اولین تجربه خود, در فیلم سینمایی مارال به کارگردانی مهدی صباغزاده هنرنمایی کرد. همچنین درخشش او در تلویزیون با بازی در سریال گمگشته اغاز شد. او همچنین در مجموعههای تلویزیونی سالهای خاکستری، دیوار شیشهای، معصومیت از دست رفته بازی کردهاست. وی علاوه بر آن در نمایش مده آ نیز نقش آفرینی نمودهاست. او مدرک فوق دیپلم معماری دارد
........................................
با بازی در نقش عروس جوان در فیلم دستهای آلوده (1378) به سینما آمد و یک سال بعد در فیلم مارال (1379) بود که فرصت خودنمایی پیدا کرد اما در تلویزیون با مجموعه تلویزیونی گمگشته (1380) معروف شد.
دستهای آلوده (سیروس الوند، 1378)
سالهای خاکستری (مجموعه تلویزیونی، 1378)
مارال (مهدی صباغزاده، 1379)
غزل (محمدرضا زهتابی، 1379)
مسافر ری (داود میرباقری، 1379)
همکلاس (سعید خورشیدیان، 1380)
دیوار شیشه ای (مجموعه تلویزیونی، 1380)
گمگشته (مجموعه تلویزیونی، 1380)
رز زرد (داریوش فرهنگ، 1381)
سر نیستی (1381)
کما (آرش معیریان، 1382)
بیشترین همکاری های حدیث فولادوند با:
>> امین حیایی (بازیگران،موسیقی،) (در 4 فیلم ) ==>
>> عبدالله اسکندری (تهیه و تولید،فیلمنامه،چهره پردازی،) (در 4 فیلم ) ==>
>> زهره حمیدی (بازیگران،) (در 4 فیلم ) ==>
>> بابک اخوان (صدا،) (در 3 فیلم ) ==>
>> احمد احمدی (بازیگران،صدا،عکس،موسیقی،) (در 3 فیلم ) ==>
>> جهانگیر میرشکاری (بازیگران،صدا،) (در 3 فیلم ) ==>
>> عبدالله علیخانی (تهیه و تولید،) (در 2 فیلم ) ==>
>> فرهاد ارجمندی (صدا،) (در 2 فیلم ) ==>
>> داریوش ارجمند (بازیگران،صحنه و لباس،) (در 2 فیلم ) ==>
>> علی قربان زاده (بازیگران،) (در 2 فیلم ) ==>
>> ساسان باقرپور (صدا،) (در 2 فیلم ) ==>
>> رضا بانکی (تهیه و تولید،عکس،فیلمبرداری،) (در 2 فیلم ) ==>
>> حسن توکل نیا (بازیگران،تهیه و تولید،کارگردانی،) (در 2 فیلم ) ==>
>> مهرداد جنابی (موسیقی،) (در 2 فیلم ) ==>
>> مهتاج نجومی (بازیگران،) (در 2 فیلم ) ==>
>> نیلوفر دوستی (بازیگران،) (در 2 فیلم ) ==>
>> عظیم محمدی (جلوه های ویژه،صحنه و لباس،) (در 2 فیلم ) ==>
>> نیما فلاح (بازیگران،کارگردانی،) (در 2 فیلم ) ==>
>> حسین مجد (صحنه و لباس،) (در 2 فیلم ) ==>
>> فرهاد خان محمدی (بازیگران،) (در 2 فیلم ) ==>
>> فریدون خوشابافرد (صدا،) (در 2 فیلم ) ==>
>> مجتبی رحیمی (صحنه و لباس،فیلمبرداری،) (در 2 فیلم ) ==>
>> غلامرضا طباطبایی (بازیگران،) (در 2 فیلم ) ==>
>> حسین فرح بخش (تهیه و تولید،صحنه و لباس،عکس،فیلمنامه،کارگردا نی،) (در 2 فیلم )
>> آرش معیریان (تدوین،کارگردانی،موسیقی،) (در 2 فیلم ) ==>
-براي جلوگيري ازسرماخوردگي نوزاد چه بايد كردو آيا با قنداق كردن ميتواننوزاد را از سرماخوردگي حفظ كرد؟
سرماخوردگي عبارت است از ابتلايدستگاه تنفس (يعني حلق، حنجره وريه) به انواع ويروسهاي مولدسرماخوردگي، بنابراين سردبودنمحيط اتاق نوزاد در پيدايشسرماخوردگي نقش بسياري دارد; امابراثر تماس نوزاد با افرادي كه مبتلا بهسرماخوردگي ميباشند(يعني افراديكه دچار آبريزش از بيني، گلودرد،سرفه و عطسه هستند) ويروسسرماخوردگي وارد دستگاه تنفسنوزاد هم ميشود و او مبتلا ميگردد.
بايد دانست بالا بردن درجه حرارتاتاق، پوشاندن زياد و قنداق كردننوزاد به هيچ وجه او را ازسرماخوردگي حفظ نخواهد كرد بلكهبايد او را از تماس با افراد سرماخوردهدور نگه داشت. به هر حال بايد دماياتاق نوزاد بين 19 تا 22 درجهسانتيگراد باشد و بهتر است لباسبلندي كه دست و پاي نوزاد راميپوشاند به تن او كرد، ولي اگر باچنين شرايطي دست و پاي نوزاد سرداست جاي نگراني نيست بلكه ميتواندستكش به دست او كرد و پاهاي او رابا جوراب پوشاند گرماي بدن نوزاد راميتوان با دست گذاشتن روي قفسهسينه او حس كرد و سردبودن دستنوزاد نمايانگر دقيق دماي بدن اونيست همچنين سرماخوردگي نتيجهسردبودن دست يا پاي نوزاد نيستبلكه نبايد در تماس با افرادسرماخورده قرار گيرد.
2- عطسه كردن نوزادان:
اكثر نوزادان به سادگي و پي درپيعطسه ميكنند كه اين عطسه كردننشانه سرماخوردگي نوزاد نيست، مگرتوأم با آبريزش از بيني و علايم ديگرسرماخوردگي باشد.
عطســه كــردن نتيجه وارد شدن گـردو خاك يا هواي خشك و گرم به داخلبيني نوزاد بوده و يا به علت تجمعترشحات در داخل بيني و تحريكديواره بيني است.
از بيني بعضي نوزادان ممكن است مايعشفافي زيادتر از معمول ترشح شودمخصوصا وقتي كه گريه ميكنند يادچار سرماخوردگي ميشوند كه دفعاين ترشحات چندان هم بد نيست ومادر بايد با دستمال نرم آن را پاك كند.و يا با «پوآر» و قطره چكان پلاستيكيترشحات را مخصوصا قبل از شيردادنبه آرامي تخليه نمايد.
در صورتي كه ترشحات بيني نوزادغليظ، سبز و يا زردرنگ باشد به دليلعفونت بيني است و نياز به درمان دارد.
3 - پوست نوزاد:
در روزهاي بعد از تولد ممكن استبرجستگيهاي كوچكي به اندازه تهسنجاق در سطح پوست صورت نوزادظاهر شود. اين برجستگيهاي كوچكرا «ميليا» گويند كه نتيجه ترشحاتزياد چربي پوست ميباشد وخود بخوداز بين ميرود. همچنين ممكن استلكههاي آبي تيره با اطراف مشخص درناحيه كفل نوزاد يا به طور استثنايي درمحل ديگري از بدن ديده شود كه آنهارا لكههاي منگولي يا آبي رنگ گويندو در خلال سال اول تولد از بينميرود.
4 - لرزش چانه و زانوهاينوزاد:
بعضي نوزادان موقعي كه در حالبيداري و فعاليت هستند لرزشهايي درچانه يا در زانوهاي آنها ديده ميشود.اين لرزشها چون در زمان فعاليت نوزاداست جاي نگراني نيست و طبيعياست.
علت اين لرزشها اين است كه سيستمعصبي نوزاد هنوز تكامل نيافته است وبتدريج در طي چند ماه از بين ميرود.اما اگر در حال آرامش يا خواب دچارلرزش گرديد بايد به فكر تشنج بود وكودك بايد مورد معاينه پزشكمتخصص قرار گيرد.
5 - آيا پاهاي نوزاد را بعد ازتولد بايد كشيد و قنداق كرد؟
خير، چون پاهاي نوزاد در رحم مادركاملا جمع است، لذا بلافاصله و بعد ازتولد نميتوان پاهاي نوزاد را دراز كرد.در اين زمينه، مادر بايد چند روز و چندشب پاهاي كودك را بپوشاند تا اوبتواند آزادانه پاهاي خود را زماني خمو زماني هم دراز كند; در هر حال، نوزادخود در انتهاي ماه اول و دوم پاهايشرا دراز خواهد كرد.
6 - چرا بعضي نوزادان دچارگرفتگي بيني ميشوند و درهنگام خواب خرخر ميكنند؟
چون مجاري بيني نوزادان باريكاست; اگر در اين مجاري باريكترشحات مخاطي جمع گردد و يا اگرهواي اتاق نوزاد زيادتر از معمول گرمباشد سبب ميشود كه مخاط بيني نوزادكه در داخل رحم مادر بوسيله مايعآمينوتيك مرطوب بوده با تنفس هوايگرم، خشك شود و ترشحات مخاطينيز خشك و سبب گرفتگي بيني نوزادشود. براي جلوگيري از گرفتگي بينيبايد درجه حرارت اتاق نوزاد متناسبو مطلوب باشد(22 درجه سانتي گراد).و اگر هواي اتاق نيز مرطوب باشد بهترخواهد بود (با جوش آوردن سماوربرقي يا وسايل ديگر ميتوان مقداريبخار آب در اتاق نوزاد به وجود آورد).
اگر بيني نوزاد گرفته است مادرميتواند دو قطره آب نمك (يك قاشقچايخوري نمك به 250 سي سي آبجوشيده سرد شده اضافه نموده يا ازداروخانه قطره را تهيه نمايد) داخل هرسوراخ بيني مخصوصا قبل از شيردادنبريزد تا ترشحات داخل بينيتر شود وآن را با قطره چكان يا پوآرهايمخصوص تا حدي كه ميتوانترشحات داخل بيني كودك را ببيندخارج نمايد. مادران هيچگاه نبايد شيرپستان خود را داخل بيني نوزاد خودبريزند يا بدوشند چون شير بصورتلايهاي مجاري بيني نوزاد را ميپوشاند.ضمنا محيط بسيار خوبي نيز براي رشدميكروبهاست و لذا موجب عفونت بينينوزاد ميگردد.
7 - آيا سكسكه كردن نوزاداهميت دارد؟
خير، سكسكه تحريك عصبي است كهسبب انقباض عضله ديافراگم ميگردد.انقباض ديافراگم خود سبب فروبردنهوا به داخل ريه ميشود كه اينفروبردن ناگهاني هوا بوسيله انقباضاپيگلوت متوقف ميشود و سكسكهبوجود ميآيد.
8 - حد متوسط افزايش وزن دردوران شيرخوارگي:
صفر تا 3 ماهگي 30 گرم در روز (200گرم در هفته)
4 تا 6 ماهگي 20 گرم در روز (140گرم در هفته)
7 تا 9 ماهگي 15 گرم در روز (105گرم در هفته)
10 تا12 ماهگي 10 گرم در روز (70گرم در هفته)
در شش ماه اول تولد افزايش وزن زياداست و سپس كاهش مييابد بعد از سن10 ماهگي به صورت طبيعي اشتهايكودك كم ميشود و در نتيجه سرعتافزايش وزن او كم خواهد شد.
آیا میدانید هنگام کار با ابزارهای الکترونیکی خود، ممکن است چه اشتباههایی مرتکب شوید که به ضررتان تمام شود و امنیتتان را در دنیای پیچیده فناوری مدرن به خطر بیاندازد؟ کریستوفر نول از نویسندگان وبسایت PCWorld در مطلب به بدترین عاداتی اشاره کرده که هر یک از کاربران رایانهها ممکن است به علت ناآگاهی، عدم توجه یا حتی تنبلی گرفتارش شده باشند و ندانند که این اشتباهها تا چه حد میتواند به ضررشان تمام شود. 1. عدم استفاده از سیستم امنیتی نرمافزارها 2. تنبلی در تهیه فایل پشتیبان (بکآپ) 3. دستکم گرفتن بکآپ 4. پاسخ دادن به هرزنامهها! 5. حرکت با رایانه روشن 6. استفاده از لپتاپ در تختخواب 7. چاپ همه چیز! 8. بردن دوربین به ساحل دریا 9. گذاشتن لپتاپ در خودرو 10. تمام ایمیلهای من! 11. از کلیدهای میانبر غافلید 12. نصب بیش از حد برنامههای ناکارآمد 13. دور انداختن رسیدها 14. وقتی رایانهتان قهوهای میشود! 15. ذخیره پوشهها در مکانهای مختلف 16. بازدید از ویکیپدیا 18. ارسال آنلاین عکسهای خصوصی و عمومی 19. نادیده گرفتن مشخصات 20. یک رمز برای همهچیز 21. ایمیل قابل عرضه 22. قفل نکردن گوشی هوشمند موبایل
شاید شما فکر کنید نیازی به آنتیویروس (نرمافزارهایی که سیستم رایانه را در مقابل ویروسها، بدافزارها و دیگر نرمافزارهایی که بدون اطلاع کاربر بر روی سیستم رایانه نصب و راهاندازی میشوند، محافظت میکند) ندارید و فقط به این اکتفا کنید که سایتهای مورد استفادهتان را میشناسید و روی لینکهای ناآشنا کلیک نمیکنید و ایمیلهای غیرعادی را باز نمیکنید. اما بهتر است از هر محافظی- هر چیزی- استفاده کنید تا سیستمتان را در مقابل هکرهایی که از وجود شما خوشحالند (!) و درست شما را هدف قرار دادهاند، حفاظت کنید. برای شروع میتوانید از نسخههای رایگان آنتیویروسها استفاده کنید.
بعضیها با افتخار اقرار میکنند که هیچ اعتقادی به تهیه فایل پشتیبانی ندارند و بدترین موضوع این است که خودشان هم میدانند کار بدی است و معمولا اعترافشان را اینطور آغاز میکنند که: «میدانم کار بدی میکنم اما ...». این دسته افراد بهتر است یادشان باشد که تمام هارددیسکهای رایانهها بالاخری روزی از کار خواهند افتاد و هارد شما هم استثنا نیست! پس تا دیر نشده دست به کار شوید و برای آشنایی با این کار از خودآموزهایی که در اینترنت پیدا میشود، کمک بگیرید.
تصور کنید دزد به خانهتان آمده و لپتاپتان را دزدیده، اما شما چندان ناراحت نمیشوید؛ چراکه دیشب از تمام فایلهایتان بکآپ گرفتهاید.... اما نه! بکآپ را روی حافظه جانبی ذخیره کرده بودید که درست کنار لپتاپتان بود و آقای دزد آن را هم برده! پس حالا میتوانید بنشینید و یک دل سیر گریه کنید؛ هم به حال لپتاپ نازنینتان و هم تمام اطلاعاتی که روی بکآپ درایوتان ذخیره داشتید. اما اگر بکآپتان را در مکان دیگری نگه داشته بودید، قطعا حال و روز بهتری داشتید؛ پس بهتر است چند بکآپ از اطلاعاتتان داشته باشید و در چند مکان متفاوت نگهداری کنید تا در چنین مواقعی خود را سرزنش نکنید.
هیچوقت تا به حال از خودتان پرسیدهاید که چرا حجم هرزنامهها (اسپمها) هر روز بیشتر از روز قبل میشود و این کار چه سودی برای فرستندههای این هرزنامهها دارد؟ خب پاسخ این سوال کاملا واضح است: تا زمانی که تعداد زیادی از دریافتکنندگان هرزنامهها به این نامهها علاقه و توجه نشان میدهند، این روند صعودی ادامه خواهد داشت. شما به سادگی میتوانید با کلیک بر روی لینک «حذف من» (remove me)، پاسخ دندانشکنی به اینگونه ایمیلها بدهید. البته اگر این هرزنامهها از سوی برندهای معتبر فرستاده شده، ارزش یکبار دیده شدن را دارند! این شعار را سرمشق خود قرار دهید: «اگر شما بخشی از راهحل نیستید، پس بخشی از مشکل خواهید بود». برای رفع مشکل هرزنامهها هم میتوانید از سیستم مبارزه با هرزنامه که در ایمیلتان تعبیه شده، کمک بگیرید.
اگر در خانه عادت دارید همانطور که با رایانه کار میکنید، آن را بغل گرفته و از این طرف به آن طرف ببرید، هیچ اشکالی ندارد اما به خاطر خودتان هم که شده، این کار را با رایانه محل کارتان نکنید. هارد درایوهای چرخشی رایانهها، به راحتی آسیب میبینند، به خصوص اگر در مکانهای محدود و کوچک قرار بگیرند که خیلی سریع «داغ میکنند». بنابراین بهتر است رایانه محل کار را همانطور که روشن است، از این سو به آن سو نبرید و در خودرویتان نگذارید که بد میبینید! سعی کنید حتما قبل از جابجا کردنش، آن را خاموش کنید. اصولا ویندوز، تنظیماتی را برای دکمه پاور رایانهها قائل شده که همزمان با بستن لپتاپ، رایانه را به طور خودکار خاموش کند.
اگر عاشق این هستید که در تختخواب لم دهید و لپتاپتان را روی تشک بگذارید و روشن کنید، بهتر است به این نکته دقت کنید که بالش و تشکهای پفدار، جلوی خروجی هوای لپتاپ را گرفته و با ممانعت از تهویه هوا، رایانه را داغ میکنند. پس بهتر است یک میز یا پایه کوچک زیر لپتاپتان قرار دهید تا بین بالش و خروجی هوای رایانه فاصله ایجاد شود. در ضمن، اگر در حالت نامتعارفی به کار با رایانه و تایپ بپردازید، مسلما از لحاظ فیزیکی آسیب خواهید دید. پس نکات ارگونومیک را هم از یاد نبرید!
در حال حاضر همهنوع ابزاری برای ذخیره دیجیتال اطلاعات وجود دارد، پس چه نیازی به چاپ (پرینت) کردن آنهاست؟ حتی فرمهایی را که نیاز به امضا دارند، میتوان با گزینه «امضای دیجیتال» به سرانجام رساند. حتی میتوان برای انتقال یا آرشیو کردن فایلها نیز، یک نسخه PDF از آنها تهیه کرد.
وجود یک دانه ماسه در شاتر یا مکانیزم زوم دوربین، کافی است تا دوربینتان را جزغاله کند! اگر مجبور به عکاسی از ساحل دریا هستید، دوربین را در یک قاب «ضدآب» یا یک کیف پلاستیکی قرار دهید. بهتر از همه این است که یک دوربین ضد آب تهیه کنید.
اگر شما هم از آن دسته افرادی هستید که لپتاپ را روی صندلی خودرو رها میکنید و تنها به قفل کردن دربهای خودرو اکتفا میکنید، خیلی خوششانسید که هنوز لپتاپتان را ندزدیدهاند! چراکه کافی است شیشه خودرویتان را با ضربهای خرد کنند. البته اگر فکر میکنید خیلی زرنگ هستید و لپتاپتان را درست وسط خیابان- جایی که از ماشین پیاده میشوید و پارک میکنید- داخل صندوق میگذارید که جلوی چشم نباشد، باز هم اشتباه بزرگی میکنید. یادتان باشد همیشه کسانی هستند که بدون جلب توجه شما، مواظب رفتارتان هستند و منتظر فرصتی برای سرقت اموال با ارزش لحظهشماری میکنند. در ضمن باز کردن صندوق به مراتب راحتتر از شکستن شیشه اتومبیل است! پس حداقل اگر راه دیگری جز قرار دادن لپتاپ در صندوق ندارید، قبل از حرکت و در همان پارکینگ منزلتان این کار را انجام دهید و آن را تا حد امکان در گوشه از صندوق مخفی کنید. اما بهترین راه، همراه بردن لپتاپ یا استفاده از قفل سفر است.
اگر تا بهحال هیچکدام از ایمیلهای دریافتیتان را پاک نکردهاید، باید به شما تبریک گفت! با این کار تقریبا هیچوقت نمیتوانید دنبال پیغامهای مورد نظرتان بگردید! مگر اینکه آنها را دستهبندی کرده و با نامگذاریهای واضح، یک آرشیو درست و حسابی از پیغامهای الکترونیکتان تهیه کرده باشید. البته بهتر است به کلید «حذف» (Delete) هم کمی بیشتر توجه کنید!
آیا میدانستید که هنوز هم افراد زیادی نمیدانند که Ctrl-C همان کپی و Ctrl-V همان جاگذاری یا پیوست (paste) است؟ قاعدتا لازم نیست تمام کاربران رایانه تمام کلیدهای میانبر ترکیبی با Alt و Ctrl و Shift را یاد بگیرند، اما هرچه بیشتر با Alt-F4 ها آشنا شوید، زودتر کارتان تمام میشود! همین حالا شروع کنید و چند میانبر برای خاموش کردن رایانه و ... و همچنین میانبرهای ویندوز 7 را یاد بگیرید.
«چرا ویندوز من اینقدر کند است؟» اگر کمی دقت کنید، خواهید دید که شما چند برنامه با یک کارآیی نصب کردهاید که همین باعث آسیب دیدگی ویندوزتان شده. پس بهتر است تا جایی که میتوانید، این برنامههای غیرضروری را پاک کنید.
تجربه ثابت کرده که همیشه وقتی رسید خرید سختافزاری را دور میاندازیم، همان سختافزار صدمه دیده و نیاز به تعمیر پیدا میکند؛ اما چون به کاغذ خرید و برگه ضمانت دسترسی ندارید، دیگر نمیتوان از خدمات پس از فروش دستگاه مورد نظر استفاده کرد. پس بهتر است رسیدتان را نگه دارید که بعدا پیشمانی سودی نخواهد داشت.
مسلما وقتی مقداری قهوه، چای یا هر مایع دیگری روی لپتاپتان بریزد، طرف کاملا اعصابش به هم میریزد. اما توصیههای وجود دارد که میتواند در چنین شرایطی کارساز باشد: به محض اینکه مایعی روی رایانهتان ریخت، آن را سریع کاملا تمیز کنید. اما در اینترنت به دنبال «توصیههایی برای تعمیر اورژانسی» بگردید تا بتوانید سختافزارهای دستگاه را نجات دهید.
آیا زمانی که قبض برق به دستتان میرسد، آن را به هر گوشهای که دم دستتان باشد، پرت میکنید؟ مسلما اینطور نیست. پس با پوشههای اطلاعاتتان هم بهتر برخورد کنید و درست مثل دستهبندی ایمیل، آنها را دستهبندی کنید.
اگر برای کسب اطلاعات مجبور به استناد به سایتهایی مانند ویکیپدیا هستید که کاربران اینترنت میتوانند اطلاعاتش را تکمیل کرده یا حتی تخیلاتشان را به جای اطلاعات در صفحههای مورد نظر بنویسند، بهتر است برای دریافتن اصل موضوع، روی پاورقیهای صفحهها کلیک کنید.
وقتی قصد دارید عکسهایی از فضاهای عمومی یا حتی آلبوم شخصی تان را در سایتهای اجتماعی بگذارید، بیشتر دقت کنید و به وضعیت تمام افرادی که در اطرافتان هستند توجه کنید تا بعدا از اظهار نظرات دیگران پشیمان نشوید! یا حداقل میتوانید پروفایلتان را تصحیح کنید تا همه اعضای این شبکهها به مسائل خصوصی شما دسترسی نداشته باشند.
در دنیای فناوری امروز، سه طبقهبندی برای هر محصولی وجود دارد: نسخه خام، نسخهای برای کاربر و نسخهای «نهایی» که هر کدام قیمت متفاوتی دارد. مشکل این است که در بسیاری موارد نسخه نهایی هیچ کاربری بیشتری نسبت به نسخه خام ندارد و حتی تجهیزات اضافهتری دارد که اصلا به درد کاربر نمیخورد؛ اما شما ترجیح میدهید نسخه گرانترش را بخرید چراکه واقعا به تفاوتهایش دقت نمیکنید. شاید متوجه شدن این تفاوتها نیاز به ساعتها جستجو و مطالعه اینترنتی داشته باشد؛ اما تمام این تلاشها، ارزشش را دارد.
اگر رمز کاربری اینترنت، کارتبانک، گوشی موبایل، ایمیل و ... شما همه و همه یک رمز واحد است، شما به شدت در خطرید و هر آن ممکن است اطلاعات آنلاینتان سرقت شود. البته نمیتوان برای هر کدام از این موارد یک رمز خاص داشت اما حداقل میتوان تعدادی رمز متفاوت داشته باشید و بهترینهایشان را برای کاربریهای مهمترتان بگذارید. نرمافزاری با عنوان «مدیریت رمز» (password manager) میتوان کمککننده باشد.
ایمیل دمدستیتان را به خبرنامهها ندهید؛ منظور همان ایمیلی است که به دوستانتان میدهید. ایمیل قابل عرضه، ایمیلی است که هر دو هفته یکبار چک میشود و دقیقا همین موضوع علت ایجاد جیمیل بود.
متاسفانه معمولا وقتی کسی یک گوشی موبایل پیدا میکند، اولین کاری که میکند این است که تمام تلفنهای بینالمللیاش را با آن شمارهگیری میکند و دلی از عزا در میآورد. راحتترین کار، تعبیه کردن یک پینکد است!
شهر پمپی، شهری در ایتالیای اِمروزی یا روم باستان در روز ۱۹ اوت سال ۷۹ میلادی در پی فعالیت آتشفشانی کوه وزوو که ۲۸ ساعت ادامه داشت به زیر ۶ متر کوهی از مواد مذاب و خاکستر آتشفشانی رفت. حادثه آنقدر ناگهانی روی داد که همه چیز در شهر به همان حالت که در اثنای زندگی روزمره بود دست نخورده ماند و امروز دقیقا به همان گونه که دو هزار سال پیش بودند باقی است. گویی زمان منجمد شده است.
این شهر به وسیله انفجارهای آتشفشانی کوه «وزوو» نابود شد. آتشفشان وزوو سمبل کشور ایتالیا و قبل از آن نشانه شهر ناپل است.
کوه آتشفشانی وزوو اگرچه طی دو هزار سال گذشته آرام بوده است اما نام آن را کوه اخطار گذارده اند. چنین نامی به دلیل فجایع و حوادثی بوده است که در تاریخ از این کوه به ثبت رسیده است. فاجعه ای که برای «سدوم و عمورا» روی داد شباهت زیادی به حوادث تخریب گر شهر پمپی داشته است. در سمت راست وزوو شهر ناپل و سمت شرق آن شهر پمپی قرار دارد. مذاب و خاکستر ناشی از فوران آتشفشانی که دو هزار سال پیش روی داد حیات را از این شهر برچید.
مرگ مردم پمپی در یک لحظه رخ داد، فاجعه هرچه بود، همه چیز به همان حالت اولیه و بدون تغییر باقیمانده است. در سال ۱۹۹۱ نیمی از این شهر از زیر خاکستر بیرون کشیده شد. هر ساله جمعیت زیادی از موزه طبیعی پمپی دیدن می کنند و این شهر به یکی از جاذبه های گردشگری ایتالیا تبدیل شده است
اینگونه نگاه کنيد...
.
.
.
مرد را به عقلش نه به ثروتش
.
زن را به وفايش نه به جمالش
.
دوست را به محبتش نه به کلامش
.
عاشق را به صبرش نه به ادعايش
.
مال را به برکتش نه به مقدارش
.
خانه را به آرامشش نه به اندازه اش
.
اتومبيل را به کاراییش نه به مدلش
.
غذا را به کيفيتش نه به کميتش
.
درس را به استادش نه به سختیش
.
دانشمند را به علمش نه به مدرکش
.
مدير را به عمل کردش نه به جایگاهش
.
نويسنده را به باورهايش نه به تعداد کتابهايش
.
شخص را به انسانيتش نه به ظاهرش
.
دل را به پاکیش نه به صاحبش
.
جسم را به سلامتش نه به لاغریش
.
سخنان را به عمق معنایش نه به گوینده اش
.
.
.
صدایت میزنم...
از یک عمق زلال آبی...از دورترین نشانه بودن...از زادگاه کوچکترین
ذره با اولین نفس حیات با حباب های روشن وجود صدایت میزنم...
من تورا یک دریا عاشقم...
از اعماق زمین ...از آنجاییکه زیر یک انبوه سنگین پنهان است...
از خانه جوانه هااز زادگاه خاکی عشق...از میان یک حجم سبز بیقرار...
ازابتدای راه رویش...با صدای پای شکفتن
صدایت میزنم...
با یک لبخند صمیمی... با یک نگاه عاشق... با یک نبض هستی از
گرمترین نشانه بودن صدایت میزنم
من تو را یک زمین می ستایم...
کاروان لحظه میگذرد... از ایوان ساکت صبرم
مشـق عشـــــــــــــــــــق
جغرافیای ِ کوچک من - بازوان توست ای کاش تنگ تر شود این سرزمین من
یک آفتاب عاشـــــقم ...
صدایت میزنم...
از یک عمق زلال آبی...از دورترین نشانه بودن...از زادگاه کوچکترین
ذره با اولین نفس حیات با حباب های روشن وجود صدایت میزنم...
من تورا یک دریا عاشقم...
از اعماق زمین ...از آنجاییکه زیر یک انبوه سنگین پنهان است...
از خانه جوانه هااز زادگاه خاکی عشق...از میان یک حجم سبز بیقرار...
ازابتدای راه رویش...با صدای پای شکفتن
صدایت میزنم...
با یک لبخند صمیمی... با یک نگاه عاشق... با یک نبض هستی از
گرمترین نشانه بودن صدایت میزنم
من تو را یک زمین می ستایم...
کاروان لحظه میگذرد... از ایوان ساکت صبرم
صدایت میزنم...
من از نگاه خسته ساربان تو را میپرسم ...من یک راه طولانی
انتظارم..با غبار خستگی آه میکشم آه...آهِ من در هوا می پیچد
هیچکس نمیداند شاید در این آهِ پنهانم
صدایت میزنم...
در سکوت بی انتهای شب صدایم میپیچد..این صدا چه غمگین است
چه تنهاست...یک ستاره به من اشاره کرد او صدایم را شنیده...
چه می گوید؟انگار مرا به میهمانیِِِِ ستاره ها میخواند آه...آری می آیم
چه غوغاییست...تماشاییست...از تک تک نگاه های نور تو را
می پرسم...هیچ نمی گویند...هیچ نمی دانند
آه... آنها نمی دانند که من تو را
یک آسمان عاشقم...
تو را که یک آسمان ستاره بودی
صدایت میزنم...
من از نگاه خسته ساربان تو را میپرسم ...من یک راه طولانی
انتظارم..با غبار خستگی آه میکشم آه...آهِ من در هوا می پیچد
هیچکس نمیداند شاید در این آهِ پنهانم
صدایت میزنم...
در سکوت بی انتهای شب صدایم میپیچد..این صدا چه غمگین است
چه تنهاست...یک ستاره به من اشاره کرد او صدایم را شنیده...
چه می گوید؟انگار مرا به میهمانیِِِِ ستاره ها میخواند آه...آری می آیم
چه غوغاییست...تماشاییست...از تک تک نگاه های نور تو را
می پرسم...هیچ نمی گویند...هیچ نمی دانند
آه... آنها نمی دانند که من تو را
یک آسمان عاشقم...
تو را که یک آسمان ستاره بودی
عاشقانه به باغ ذهن میروم آرام در می گشایم...صدایت میزنم
آرام...آرام...صدایم در هوای باغ سبز میشود...
غنچه های خاطره بیدارمیشوند.آنها این صدا را میشناسند...
این صدا یک سبز بیدار است.. این صدا چه امیدوار است
به غنچه هالبخند میزنم از تک تک نگاه های سبز تو را میپرسم
چه آرامندچه صبور...
تا شکفتن آنها صبر میکنم میدانم درقلب آنها نیز تو یک خاطره ای
غنچه ها را یک به یک میبویم درخانه متروک قلبم عطر تو می پیچد زنده میشوم...
ذره های زندگی من بوی تورا میگیرد.. غنچه ای میشوم در انتظار
شکفتن غنچه ها میدانند من تورا
یک باغ می ستایم...
تورا که یک ذهن خاطره ای آه خاطره چه آسان میماند...
صدایت میزنم..دوباره...دوباره... نام تو در دالان های سرد انتظار میپیچد
نام تو بر همه نشانه های هستی ثبت میشود...
نام تو در قلب من سبز میشود من سبز میشوم تا خورشید میروم پر از
جوانه های نور میشوم آری من
تو را یک خورشید عاشقم...
تو را که یک روز نور بودی
صدایت میزنم... از لا به لای خواب های آشفته شب از یک هیا هوی
گیج سیاه از حنجرهء آوازه خوانی شبگرد با فریادهای تب آلود صدایت
میزنم من تو را...
از صبح می خواهم...
من از ابر تیره اندوه در هوای سرد تنهایی صدایت میزنم... بر فراز خانه
های تاریک شب باران میشوم میبارم من
از باران تورا میخواهم...
تو را که یک باران ترانه بودی
از بام یک سپیده... از گلدسته یک عشق... از ایوان گرم خورشید
صدایت میزنم تو را با سلام یک روز به آغاز می خوانم
تو را که سپیده آغاز من بودی...
تو را که از چراهای نا تمام من خسته ای
صدایت میزنم صدایم...
یک آبی جاریست یک سیاه غمگین است یک باران ترانه تنهاییست
آه...صدایم آواز شکیباییست
آری من تو را یک آفتاب عاشقم...